*به نام تنها خدایی که فقط خودش از آینده مان خبر دارد* این بار هم مثل همیشه که نیستی و دلم می گیره،دلم گرفته و نشستم توی اتاقم،پشت میزم و دارم واست عاشقانه می نویسم.واسه ی تو که بهترین همدمی برام،واسه ی تو که تنها کسی هستی که توی دلم جای بیشتری اشغال کردی،واسه ی تو که اولین و تنهاترین و بهترین عشق منی... امروز میخوام بهت بگم که وقتی حرف می زنی دلم آروم می گیره... امروز می خوام از لحن مهربونت بگم،امروز می خوام از صدای دلنشینت بگم... همیشه وقتی پیش همدیگه هستیم بهم می گی چرا اینقدر کم حرف شدی؟نکنه دلسرد شدی؟! ولی عزیزمن...کم خرفی من از این نیست که دلسرد شده باشم،برعکس من هرروز بیش از پیش عاشقت میشم،کم حرفی من از اینه که دوست دارم فقط تو حرف بزنی... چون حرف زدن تو بهم آرامش میده... وقتی درباره ی آینده مان حرف می زنی،دوست دارم سالها بشینم و به صحبت هات گوش بدم... دوست دارم با ثانیه ها دعوا کنم که چه خبره؟!آروم تر!!! عشق همیشگی من...ذوستت دارم از ته ته دلم! برای من بمان چون برایت می مانم... حرفهایت شیرین است مثل نگاهت...صدایت...چشمهایت... ...دوستت دارم... این عاشقانه هم مثل دیگر عاشقانه ها تقدیم به تو...
تعداد بازديد : 100